منوچهر دین پرست - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی، مثل آثار قبلی او تمرکز ویژهای روی طبقه محروم و مشکلات زندگی روزمرهشان دارد. موضوع اصلی فیلم حول محور روابط خانوادگی و چالشهای زنان و مردان در شرایط اقتصادی سخت است. فیلم به طور خاص دغدغههای مادران و زنان را در جامعه نشان میدهد و تلاش میکند تصویری واقعی و بدون روتوش از فشارهای روحی، اقتصادی و اجتماعی که به آنها وارد میشود، ارائه دهد. روستایی در این فیلم هم مثل «متری شیش و نیم» و «ابد و یک روز»، به سراغ واقعیتهای تلخ و دردناک میرود، اما در عین حال لحظات انسانی و احساسات ظریف را هم در کنار این سختیها نمایش میدهد.
البته داستان فیلم «زن و بچه»روستایی درباره زندگی یک خانواده معمولی در تهران است که درگیر مشکلات و چالشهای اقتصادی و اجتماعی میشوند. فیلم حول محور یک زن جوان به نام «رها» و خانوادهاش میچرخد. رها به همراه همسر و فرزندش زندگی میکند، اما فشارهای مالی و مشکلات روزمره باعث میشود او به دنبال راههایی برای بهبود شرایط باشد. در این مسیر، تنشهای خانوادگی، اختلافات و موانع اجتماعی نیز به زندگیشان سایه میاندازد.
فیلم به شکلی واقعگرایانه، زندگی طبقه پایین جامعه را نشان میدهد و به موضوعاتی مثل: خشونت خانگی، فقر، بیکاری و تأثیر این مسائل روی روابط خانوادگی میپردازد. رها در فیلم، نمادی از زنانی است که در شرایط سخت اجتماعی تلاش میکنند خانوادهشان را حفظ کنند و در عین حال با محدودیتها و فشارهای محیطی مبارزه میکنند. داستان به شکل ساده اما بسیار تأثیرگذار روایت میشود و به مخاطب این امکان را میدهد تا با دغدغهها و مشکلات شخصیتها همذاتپنداری کند.
سبک کارگردانی سعید روستایی معمولاً واقعگرایانه و اجتماعیمحوراست و این یکی از دلایلی است که آثارش تأثیرگذار و درعین حال بحثبرانگیز میشوند. روستایی بیشتر به سمت درام اجتماعی و روایتهای تلخ و واقعی میرود. او میخواهد مشکلات واقعی جامعه مثل: فقر، خشونت خانگی، بیکاری و فشارهای اقتصادی را به تصویر بکشد؛ بدون روتوش یا خوشبینی اغراقآمیز. این باعث میشود فیلمهایش برای مخاطبی که دنبال واقعیت هستند جذاب باشند.
اما این پرسش جدی نیز مطرح می شود که آیا این فیلم سیاهنمایی است؟ بعضیها ممکن است چنین نگاه واقعگرایانهای را سیاهنمایی بدانند. به ویژه اگر صرفاً مشکلات را برجسته کند و به جنبههای مثبت زندگی یا تلاشهای آدمها نپردازد. اما از طرف دیگر، این نوع روایتها باعث آگاهیبخشی، جلب توجه به مسائل مهم و تحریک گفتوگوهای اجتماعی میشود. روستایی در آثارش نه تنها مشکلات را نشان میدهد، بلکه اغلب تلاشهای شخصیتها برای مقاومت و زندگی بهتر را هم به تصویر میکشد، که همین باعث میشود کارش بیشتر به یک بیان اجتماعی آگاهانه نزدیک باشد تا سیاهنمایی صرف.
نباید از این نکته هم غافل بود که فیلمهای روستایی به دلیل صداقت روایت و شخصیتپردازی قوی، معمولاً مورد توجه قرار میگیرند. مخاطبهایی که دنبال سینمای اجتماعی جدی و ملموس هستند، این نوع فیلمها را میپسندند. همچنین منتقدان سینمایی نیز معمولاً به این آثار احترام میگذارند؛ چون به شکل هنرمندانهای مسائل جدی را مطرح میکنند.
در اینجا خیلی کوتاه به این نکته می پردازیم که تأثیر سبک واقعگرایانه روی مخاطب تا چه اندازه مهم و جدی است. فیلمهایی که مثل آثار سعید روستایی، سبک واقعگرایانه دارند، معمولاً دو دسته مخاطب مشخص را جذب میکنند:
۱ـ کسانی که دنبال آینهای از زندگی واقعی هستند و میخواهند از طریق سینما با مشکلات اجتماعی و انسانی آشنا شوند.
۲ـ مخاطبان منتقد و اهل تحلیل که به دنبال بررسی عمیقتر مسائل فرهنگی و اجتماعیاند.
این سبک باعث میشود فیلم فراتر از سرگرمی صرف، تبدیل به ابزاری برای آگاهیبخشی و گفتگوهای اجتماعی شود. نباید از این نکته غافل شد که نگاه سعید روستایی در «زن و بچه» واقعاً تلخ و تا حدی حتی گزنده و غیرقابل باور به نظر میرسد.
خصوصاً وقتی روایتهایی مثل مرگ فرزند و ازدواج با خواهر رها مطرح میشود. این شدت تلخی و تراژدی باعث میشود فیلم بیش از حد سنگین و شاید تا حدی دور از انتظار برای بعضی مخاطبان باشد. اما این انتخاب روستایی هم یک جور بیان نمادین و شاید تمثیلی از وضعیت بحرانی و شکنندهای است که بعضی خانوادهها در شرایط اجتماعی سخت باهاش مواجهاند.
حالا سؤال مهمی که پیش می آید این است که آیا فیلم فقط میخواهد مشکلات را برجسته کند یا تلاش میکند راهی برای فهم و همدلی ارائه دهد؟ در «زن و بچه» بیشتر به سمت نمایش واقعیتهای تلخ گرایش دارد، که همین میتواند هم یک نقطه قوت باشد و هم باعث چالش در جذب مخاطب. با این حساب نگاه تلخ چقدر به قصه فیلم کمک می کند؟ قطعاً میتواند کمک کند، ولی بستگی به نحوه پرداخت و تعادل روایت دارد.
نگاه تلخ و حتی گاهی تا حدی غیرقابلباور، وقتی درست و با هدف در خدمت قصه باشد، میتواند چند چیز را به فیلم اضافه کند: وقتی تراژدیها و مشکلات عمیقتر و ملموستر نشان داده شوند، مخاطب بیشتر با شخصیتها همراه میشود و احساساتش قویتر درگیر میشود. گاهی واقعیتهای زندگی خیلی شیرین و خوشایند نیستند. نشان دادن این تلخیها میتواند فیلم را از سطحینگری و کلیشهزدگی نجات دهد. همچنین ایجاد فضای تعلیق و اضطراب میتواند به داستان حس تعلیق بدهد و مخاطب را تا پایان داستان نگاه دارد.
اما از طرف دیگر، اگر این تلخی بیش از حد باشد و تعادل بین تلخی و لحظات انسانی یا امیدبخش از دست برود،مخاطب ممکن است احساس سنگینی کند و حتی از ادامه تماشای فیلم منصرف شود. در نتیجه ارتباط عاطفی با شخصیتها کم شود؛ چون فیلم صرفاً به نمایش بدبختیها اکتفا کرده است. داستان غیرقابل باور و دور از زندگی روزمره جلوه کند و این میتواند به ضرر فیلم تمام شود.
پس در کل، نگاه تلخ میتواند یک ابزار قوی برای تقویت قصه باشد. به شرطی که با ظرافت و تعادل استفاده شود و به شخصیتها و پیام فیلم کمک کند؛ نه فقط به عنوان نمایشی از بحرانها. اما به نظر می رسد شوک هایی که در این فیلم به وجود آمده، بیشتر به هراس مخاطبان کمک می کند تا انتقال پیام فیلم. وقتی شوکها و رخدادهای تلخ فیلم بیش از حد باشند، گاهی به جای این که مخاطب را به فکر و تأمل دعوت کنند، بیشتر باعث ایجاد هراس، اضطراب و حتی پسزدگی میشوند.
باید توجه داشت که شوک اگر به درستی و به عنوان ابزاری برای تقویت پیام اصلی استفاده شود، میتواند به عمق درک مخاطب کمک کند. اما وقتی شوکها پیاپی و شدید باشند، ممکن است مخاطب دچار خستگی احساسی شود و تمرکز از روی پیام اصلی برداشته شود. حس هراس زیاد میتواند باعث شود فیلم به جای اینکه به یک تجربه انسانی نزدیک شود، تبدیل به یک نمایش تلخی صرف شود که مخاطب را دور کند.
در مورد «زن و بچه»، به نظر میرسد که برخی از شوکها مثل مرگ فرزند یا ازدواج با خواهر او، آنقدر قوی و پررنگ هستند که شاید برای عدهای از مخاطبان تبدیل به یک سد احساسی شوند و تمرکز را از داستان و پیام کلی فیلم منحرف کنند. شوک خوب باید در خدمت قصه و پیام باشد، نه صرفاً برای ایجاد هیجان یا تحمیل احساسات. اگر شوکها بار زیاد احساسی داشته باشند، احتمالاً باعث میشوند مخاطب با فیلم فاصله بگیرد.
